بهانه های تو انگار ، خانه کرده در دل من
و هر بهانه ای ، بیگانه کرده در دل من
نمی شود از سر خیال تو بیرون
که مرغ عشق تو ، آشیانه کرده در دل من
تو آن غزال کمندی که تیر صیادان
به قصد صید تو ، نشانه کرده در دل من
تو مثل آبی و من آتشی دل افروزم
شرار عشق تواین سان ، زبانه کرده در دل من
میان موج های خروشانِ تو همیشه گمم
سواحلی از خون ، کرانه کرده در دل من
هنوز عطر تو در خاطرم گرفتار است
چه داغ ها کزان ، زمانه کرده در دل من
به این خیال خوشم ، چون شبی تو می آیی
تمام باغ امیدم ، جوانه کرده در دل من
صدای « هاتف » شیرین سخن دگر ناید
نگاه تلخ تو چون ، تازیانه کرده در دل من
میلاد – (01/07/91)
نویسنده » میلاد پرسا . ساعت 7:3 عصر روز سه شنبه 91 مهر 4